سلام علیکم

ایام ولادت با سعادت حضرت فاطمه معصومه و همچنین ولادت پر سعادت هشتمین امام همام حضرت ابوالحسن، علی بن موسی الرضا الرمتضی علیه السلام را خدمت همه شما تبریک عرض می نماییم و همچنین گرامی می داریم این دهه ای که به حق در آغاز ذی القعده به نام کرامت نامیده شده است:

و چقدر این نام زیبنده این ایام است چرا که حد فاصل بین ولادت بین دو وجود عظیمی است که کرامت به واسطه نام آن دو معنا می یابد و البته این از ویژگی های اهل بیت هست چنانکه در زیارت جامعه کبیره می‌خوانیم «و اصول الکرم» یعنی شما ریشه و اساس کرامت هستید در جای دیگر همین زیارت آمده است «و عادتکم الاحسان و سجیتکم الکرم» عادت شما احسان و نیکی و ذات شما کرامت و بزرگواری است، فرهنگ اهل بیت، فرهنگ بزرگواری و بزرگ منشی، فرهنگ عزت و کرامت است و این نکته ای است که باید از اهل بیت آموخت:

کرامت در مقابل دئانت و پستی است و به معنای عظمت و بزرگی است، همچنین کرامت به معنای بخشنده و گذشت کننده نیز آمده است.

این مسئله از ویژگی هایی است که در روایات اهل بیت بدان اشاره شده است چنانچه در روایتی امام صادق علیه السلام فرمود: نشانه انسان کریم سه چیز است؛ اخلاق نیکو، فرو بردن خشم و غضب، چشم پوشی از اشتباه دیگران.

«ثلاثةٌ تَدُلُّ على كَرَمِ المَرءِ : حُسنُ الخُلُقِ ، و كَظمُ الغَيظِ ، و غَضُّ الطَّرْفِ»

1. حُسن خُلق

برخورد خوب، حُسن معاشرت و رعايت ادب همگى حُسن خُلق هستند كه در آيات و روايات تأكيد زيادى بر آنها شده است، به طوري كه يكى از معجزات پيامبر اكرم(صلى الله عليه و آله و سلم) حُسن خُلق شمرده شده است.

در حديث جامع و جالبى از امام صادق‏ عليه السلام در تعريف حسن خلق‏ چنين آمده است، يكى از ياران امام پرسيد: «سُئلَ عَن حَدّ حُسنِ الخُلقِ ؛ حسن خلق چيست؟» امام عليه السلام فرمود: « تُلینُ جانِبَکَ، وتُطیِّبُ کلامَکَ، و تَلْقى أخاکَ ببِشْرٍ حَسَنٍ» حُسن خلق این است که:

  • نرمخو و مهربان باشى،
  • گفتارت پاکیزه و مؤدبانه باشد و
  • با برادرت با خوشرویى برخورد کنى.

2. فرو بردن خشم

در این رابطه روایتی زیبا از امام رضا علیه السلام در کتاب مشکاة الأنوار آمده که حضرت می فرمایند: « اَلْغَضَبُ مِفْتَاحُ كُلِّ شَرٍّ. » غضب كليد هر شرّى است.

همه مستحضرید که چه بسیار از پرونده های کیفری در محاکم به واسطه آنی خشم و عدم کنترل آن است داستان جالبی در کتاب پرتویی از عظمت امام حسین(ع) نوشته آیت الله صافی آمده است:

غلام امام حسین (ع) با ظرف فلزی مشغول آب ریختن روی دست امام بود ظرف از دستش افتاد و به سر امام خورد و سر را مجروح کرد، در این هنگام غلام این آیه را خواند « والکاظمین الغیظ والعافین عن الناس والله یحب المحسنین» امام فرمود هم خشمم را کنترل کردم، هم عفوت کردم، هم آزادت کردم.

3. چشم پوشى كردن

«غمض» به معناى بستن و چشم بر هم گذاشتن است؛ ولى «غضّ» به معناى نقصان، يعنى پايين نگريستن است.

در حدیثی از مولا امیر المومنین حضرت فرمود: کریم کسی است که در حال اقتدار و قدرت از خطای دیگران بگذرد و عفو کند، زمانی که به حکومت و قدرت دست یافت به عدالت رفتار کند

داستان دیگری از خاندان کرامت عرض کنم: رسول خدا(ص) در یکی از غزوه‌ها زیر درختی خوابیده بودند و شمشیرشان هم کنارشان بود، یکی از افراد دشمن آمد و شمشیر را برداشت، برسینه پیامبر نشست و گفت در این حال چه کسی تو را نجانت می‌دهد؟ پیامبر فرمودند «الله،الله» و با پا از پشت زدند و او را به زمین انداختند، برسینه‌اش نشستند و فرمودند « حالا تو را چه کسی نجات می‌دهد؟» تو که خدا را قبول نداری، آن بیچاره صدا زد «کرامت تو ای رسول خدا» حضرت برخواستند و اجازه دادند که برود.

این نکات در کلام اهل البیت در واقع در مقام ترسیم یک منظومه از ابعاد شخصیتی یک شیعه است. ببینید هر چیزی بواسطه نشانه هایی شناخته می شود. اما شیعه به واسطه چه شناخته خواهد شد؟ قطعاً این مکارم اخلاقی در واقع مبین حدود و ثغور شیعه و شیعه گری خواهد بود.

حالا ببینید اگر این فرهنگ شیعه و شیعه گری در جامعه ای که مزین به نام شیعه و منور به بارگاه ملکوتی امام شیعه حضرت علی بن موسی الرضا است، توسعه و اشاعه یابد چقدر جریان زندگی اجتماعی در سطح جامعه بهتر، زیباتر و دلپسندتر می‌گردد. آیا با صرف تشبه به این چنین صفاتی ما در دادگاه ها شاهد این تعداد پرونده های کیفری خواهیم بود.

این نشانه کرامت است در سطح جامعه که در حقیقت با خوشایندی زندگی اجتماعی گره خورده است

اما از هر چه بگذریم سخن دوست خوشتر است:

داستان جالبی را نقل می کنند هنگامی‌که امام رضا (ع) به سمت مرو می‌آمدند بعد از نیشابور به کاروانسرایی رسیدند و کاروان متوقف شد. بر اساس دستور مأمون، ماموران اجازه ارتباط‌گیری مردم با امام را نمی‌دادند تا اینکه پیرمردی عاشق امام رضا ـ علیه‌السلام ـ شغل و هنر خود را بهانه کرد تا امام زمان خویش را ببیند. او به بهانه اصلاح و آرایش سر و صورت امام رضا ـ علیه‌السلام ـ خود را به حضرت رساند و توفیق دیدار امام زمانش را به دست آورد و امام رخصت دادند و مشغول کار شد. پیرمرد هنگام آرایش مو‌های امام، از اشتیاق دیدن آن حضرت صحبت می‌کرد که یک لحظه فکر کرد: «ای کاش از امام تقاضای اجرت کند» تا این فکر به ذهنش رسید، در همان لحظه امام رضا ـ علیه‌السلام ـ با اشاره به سنگی که به‌وسیله آن قیچی خود را تیز می‌کرد آن را تبدیل به طلا کردند. این پیرمرد بامعرفت به امام عرض کرد: ای امام رئوف، من اجرت دنیوی نمی‌خواهم من صباحی بیش زنده نیستم؛ چرا که عمر خود را گذرانده‌ام؛ من پیراهنی از شما می‌خواهم که با آن نماز خوانده‌اید و عبادت خدا را کرده‌اید تا کفنم باشد و خداوند به‌واسطه آن عذاب و فشار قبر را از من بردارد.

امام رضا ـ علیه‌السلام ـ دستور دادند که یکی از لباس‌هایشان را به پیرمرد بدهند، در این لحظه پیرمرد به ذهنش رسید تا درخواست دیگری داشته باشد پس گفت: ای مولا! من از سکرات موت می‌ترسم و بزرگواری کنید و لحظه مرگ در کنار من باشید که امام پذیرفتند.

پیرمرد با خوشحالی لباس و وسایل سلمانی خود را بدون نگاه به سنگ طلا برداشت و خداحافظی کرد. آن حضرت فرمودند: سنگ طلایت را بردار ما آنچه را که دادیم پس نمی‌گیریم.

(این خاندان، خاندان کرم هستند تا کسی را راضی نکنند دست از بخشش و کرم برنمی‌دارند مخصوصاً که لقب رضا ـ علیه‌السلام ـ را خداوند متعال به ایشان عنایت فرموده است.)

روزی اطرافیان امام دیدند حضرت رضا ـ علیه‌السلام ـ فرمودند: «لبیک لبیک لبیک» و بعد از آن هرچه به دنبال آن حضرت گشتند ایشان را نیافتند تا اینکه آن حضرت آمد و ماجرای این پیرمرد سلمانی را تعریف کردند و فرمودند اکنون لحظه جان دادن او بود. من هم بر بالینش حاضر شدم تا به آسانی جان داد.

آرزویم نه به دل، باغ بهشت و حور است

نه مرا جنت و فردوس برین، منظور است

یا غریب الغربا پاره قلب زهرا – سلام الله علیها-

خواهشم خواهش سلمانی نیشابور است


مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *