بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
اَلْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ صَلّیَ اللهُ عَلَى خَیرِ خَلْقِهِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِین سیما علی امیر المؤمنین
🔶بیان احکام
🔸دو مسأله در مورد نماز قضا
۱.هرگاه بعد از وقت نماز بفهمد نمازی را که خوانده باطل بوده باید آن را قضا کند، مثل شخصی که بر اثر جهل به حکم شرعی، غسل را به نحوی انجام داده که شرعاً باطل است، بر وی قضای نمازهایی که در این حالت با حدث اکبر خوانده واجب است.
۲. قضای نمازهایی واجب است که یقین به ترک یا باطل بودن آنها دارد، اما اگر شک یا گمان دارد بعضی از نمازهای گذشته را ترک کرده یا باطل خوانده واجب نیست که قضای آن را به جا آورد.
💠داستان
ایجاد انگیزه
💠داستان
روزی پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ از مدینه طیّبه بیرون رفت که دید مرد عربی سر چاهی برای شتر خود آب میکشد. فرمود: آیا کسی را اجیر میخواهی که برای شترت آب بکشد؟ عرض کرد: بلی، به هر دلوی سه خرما اجرت میدهم. حضرت راضی شد و یک دلو آب کشید و سه خرما اجرت گرفت. سپس هشت دلو دیگر کشید که ریسمان قطع شد و دلو به چاه افتاد. مرد عرب غضبناک شد و با جسارت به صورت مبارک رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله ـ سیلی زد! آن بزرگوار دست خود را میان چاه کرد و دلو را بیرون آورد و خود راهی مدینه شد. چون اعرابی این حلم و حسن خلق را از پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ دید دانست که آن حضرت بر حق بوده است. بنابراین با کاردی، دستی را که به پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ جسارت کرده بود قطع نمود و غش کرد و بر زمین افتاد. در همان حال قافلهای از آن راه میگذشتند. مرد عرب را بدین حال دیدند. چون آب به صورتش پاشیدند به هوش آمد. گفتند: تو را چه شده؟
گفت: به صورت پیامبر سیلی زدهام. میترسم که دچار عقوبت شوم! پس برخاست و دست قطع شده خود را به دست دیگر گرفت و در پی پیامبر (ص) راهی مدینه شد. در مدینه به سلمان برخورد و ایشان وی را به خانة فاطمه زهرا ـ سلام الله علیها ـ برد. در آنجا پیامبر خدا نشسته و حسین را روی زانو جای داده بود. اعرابی جلو رفت و عذر خواهی نمود. پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: چرا دستت را قطع کردهای؟ گفت: من دستی را که به صورت نازنین شما سیلی زده باشد نمیخواهم.
پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: اسلام بیاور و به یگانگی خدا اقرار کن! عرض کرد: اگر شما بر حقّید دست قطع شدة مرا به حال اوّل برگردانید و شفا دهید.
پیامبر دست قطع شدهاش را به موضع خود گذاشت و فرمود: «بسم الله الرحمن الرحیم» و نفسی کشید و دست مبارک خود را به موضع قطع شده مالید. دست مرد عرب به حال اوّل بازگشت و او شهادتین به زبان جاری کرد و اسلام آورد.(۱)
👈 مکارم اخلاق پیامبر باعث هدایت آن شخص شد.
🟢چهار مکارم اخلاق
امام صادق عليه السلام ـ در پاسخ به سؤال از مكارم اخلاق ـ فرمود :«العَفْوُ عَمّنْ ظَلَمَكَ ، و صِلَةُ مَن قَطعَكَ ، و إعْطاءُ مَن حَرمَكَ ، و قَولُ الحقِّ و لَو على نَفْسِكَ ».
گذشت از كسى كه به تو ستم كرده است ، ارتباط برقرار كردن با كسى كه از تو بُريده است ، عطا كردن به آن كه از دادن چيزى به تو دريغ كرده است و گفتن حقّ، اگر چه بر ضدّ خودت باشد .(۲)
🟢ده مکارم اخلاق
امام صادق عليه السلام :
المَكارِمُ عَشْرٌ ، فإنِ اسْتَطَعْتَ أنْ تكونَ فيكَ فلْتَكُنْ ، فإنّها تَكونُ في الرّجُلِ و لا تكونُ في ولدِهِ ، و تكونُ في ولدِهِ و لا تكونُ في أبيهِ ، و تكونُ في العَبدِ و لا تكونُ في الحُرِّ : صِدْقُ البَأسِ ، و صِدقُ اللِّسانِ ، و أداءُ الأمانَةِ ، و صِلَةُ الرَّحِمِ ، و إقْراءُ الضَّيفِ ، و إطْعامُ السّائلِ ، و المُكافاةُ على الصَّنايعِ ، و التَّذَمُّمُ للجارِ ، و التّذَمُّمُ للصاحِبِ ، و رأسُهُنَّ الحَياءُ .
مكارم [اخلاق] ده تاست ، اگر مى توانى آنها را داشته باش؛ زيرا گاهى شخص آنها را دارد، ولى فرزندش ندارد و گاهى در فرزند هست و در پدرش نيست و گاهى در بنده هست و در آزاد نيست [اين ده خوى كريمانه عبارتند از : ]پايمردى در جنگ، راستگويى ، امانتدارى ، صله رحم، ميهمان نوازى ، اطعام بينوا ، جبران كردن نيكيها ، مراعات حقّ همسايه ، مراعات حقّ رفيق، و در رأس همه، شرم و حيا .(۳)
🟢بیان
وقتی گفته شود این خلقیات ممکن است در پدر نباشد اما در فرزند محقق شود یعنی اینکه این خصلت ها اکتسابی اند و میتوان با تلاش و مجاهدت و تهذیب نفس در خود ایجاد کرد.
عوامل ایجاد و تقویت مکارم اخلاق
🔷ایمان
ايمان به خدا و نبوّت و معاد از بهترين وسايلي است که اولياء و مربيان در دعوت کودک به خوبي ها و جلوگيري از مفاسد اخلاقي، مي توانند از آن استفاده کنند.
چرا که سلوک اخلاقی , تسلیمی را می طلبد که همگون با کرنش تمام هستی است , چنانکه قرآن کریم می فرماید:
«إِنْ كُلُّ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ إِلَّا آتِي الرَّحْمَٰنِ عَبْدًا»نیست هر چه در آسمان و زمین است , مگر آن که بر بندگی خدا می آید].
واین گونه تسلیم فقط زیبنده آن حالت تعبد و گرایش مشتاقانه است , که تمام ما سوی الله را تسلیم حق می بیند, و تسلیم خود را نیز نمی بیند, تمام کششهای درونی و غریزی را به قلاده اطاعت در آورده و مخاطرات , مبارزه با نفس را به جان می پذیرد, برای انجام وظیفه , فلسفه احکام را نیز بهانه سهل انگاری خود قرار نمی دهد.
🌸شعر
بنده ایم و پیشه ما بندگی است
بندگان را با سببها کار نیست
می نخواهد کار بنده علتی
جز که فرموده است مولی خدمتی
چون سبب جویی تو بنده نیستی
دیده بگشا پس به بین خود کیستی
نی ز خدمت مزد خواهی نی عوض
نی سبب جویی زامرش نی غرض
🔷ذکر الهی
یکی دیگراز عوامل تقویت اخلاق ایمانی , ذکرالله است , یادی که مانند نفس کشیدن برای مومن , و ره پیمای ادب و تربیت , مایه زندگی است.
“ذکر” به عنوان حلقۀ ارتباطی عبد و خداوند، جایگاه بسزایی در تربیت انسان داشته تا انسان به واسطۀ اين گذرگاه روحاني، از عالم جسمانی پلی به عالم بالا زده و با ارتباط معنوي با حضرت حق از این راه زمینۀ تربیت و تزکیه ربانی خويش را فراهم آورده، به محضر محبوب بار آید.
ذکر واقعی انسان را به مرتبۀ فرقان حق و باطل رهنمون میسازد و معیاری است برای فضایل و رذایل اخلاقی و تميز اخلاق حسنه و سیئه ازيكديگر.
🌺شعر
اینقدرگفتیم باقی فکر کن؟
فکراگر جامد بود رو ذکر کن
ذکر آرد فکر را در اهتزاز
ذکرراخورشیداین افسرده ساز
➖امام على عليه السلام :
«مُداوَمَـةُ الذِكرِ قُوتُ الأرواحِ و مِفتاحُ الصلاحِ» . مداومت بر ذكر ، خوراكِ روح و كليد صلاح و پاكى است .(۴)
➖امام على عليه السلام :
«مَن عَمَرَ قَلبَهُ بدَوامِ الذِكرِ حَسُنَت أفعالُهُ في السِّرِّ والجَهرِ ».
هر كه دل خويش را با ياد پيوسته خدا آباد كند ، در نهان و آشكار نيك كردار شود .(۵)
➖ حضرت امیر(ع):«الذکرُ یشرَحُ الصّدر»؛ یاد خدا شرح صدر میبخشد.
🔷حلم
یکی دیگر از مهم ترین عوامل کسب اخلاق نیک و خوش رفتاری با دیگران و کنترل رفتار حلم است .
برای ایجاد حلم باید اقدام کرد که یکی از آنها تحلم است.
امام على عليه السلام :
إنْ لَم تَكُن حَليما فَتَحَلَّمْ ؛ فإنَّهُ قَلَّ مَن تَشبَّهَ بقَومٍ إلّا أوْشَكَ أنْ يكونَ مِنهُم .
اگر بردبار نيستى، وانمود كن كه بردبارى؛ زيرا كمتر كسى است كه خود را شبيه گروهى كند و بزودى يكى از آنان نشود .(۶)
حلم به چراغ خداوند تشبیه شده است که راه رسیدن به قرب الهی را برای دارنده آن روشن میسازد.
همچنین از حلم به عنوان برترین عزت و بهترین یاور انسان یاد کردهاند و آن را در شمار اصول هفتگانه مراودات اجتماعی برشمردهاند.از این گذشته، حلم یکی از ده فضیلت اخلاقی برتر، که از خصایص رسولان الهی هستند، و نیز یکی از نشانههای امام بر حق است. ازاینروست که در احادیث، افراد به حلمورزی توصیه شدهاندو ایشان را ترغیب کردهاند که اگر واجد این خلقنیک نیستند، آن را از خداوند درخواست نمایند.
چنانچه خداوند فرمود:
«وَعِبَادُ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلَّذِينَ يَمۡشُونَ عَلَى ٱلۡأَرۡضِ هَوۡنٗا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ ٱلۡجَٰهِلُونَ قَالُواْ سَلَٰمٗا»بندگان (خاص خداوند) رحمان، كسانى هستند كه با آرامش و بى تكبّر بر زمين راه مى روند؛ و هنگامى كه جاهلان آنها را مخاطب سازند (و سخنان نابخردانه گويند)، به آنها سلام مى گويند (و با بى اعتنايى و بزرگوارى مى گذرند).
مهارت های کسب مکارم اخلاق
🟢مهارت خود پنداری دیگران
امام علی(ع) به فرزندش امام حسن مجتبی(ع) فرمود:
یا بُنَيَّ اجْعَلْ نَفْسَكَ مِيزَاناً فِيمَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ غَيْرِكَ؛ فَأَحْبِبْ لِغَيْرِكَ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِك وَ اكْرَهْ لَهُ مَا تَكْرَهُ لَهَا، وَ لَا تَظْلِمْ كَمَا لَا تُحِبُّ أَنْ تُظْلَمَ، وَ أَحْسِنْ كَمَا تُحِبُّ أَنْ يُحْسَنَ إِلَيْكَ، وَ اسْتَقْبِحْ مِنْ نَفْسِكَ مَا تَسْتَقْبِحُهُ مِنْ غَيْرِكَ، وَ ارْضَ مِنَ النَّاسِ بِمَا تَرْضَاهُ لَهُمْ مِنْ نَفْسِكَ
اى فرزند، خود را در آنچه ميان تو و ديگران است، ترازويى پندار. پس براى ديگران دوست بدار آنچه براى خود دوست مى دارى و براى ديگران مخواه آنچه براى خود نمى خواهى و به كس ستم مكن همان گونه كه نخواهى كه بر تو ستم كنند. به ديگران نيكى كن،همان گونه كه خواهى كه به تو نيكى كنند.(۷)
➖ اینکه دیگران را خودمان بدانیم و ما از آن با عنوان ؛خود پنداری دیگران تعبیر میکنیم، یک قاعده و مهارت کاربردی در معاشرت با دیگران است. بسیاری از مکاتب اخلاقی نیز این قانون را پذیرفته ، در نظام اخلاقی خود از آن بهره برده اند. بهترین وکاملترین معیار برای تشخیص درستی یا نادرستی رفتارهای اجتماعی ما،همین معیار است که میتوان این معیار را در همه برخوردهای اجتماعی به کار گرفت؛ اعم از برخورد با همسر، فرزند، پدر ومادر،اقوام ، همسایگان، شهروندان وبه طور کلی سایر انسانها.
🟢مهارت ندیدن
امام صادق(ع) فرمود:
صَلاَحُ حَالِ اَلتَّعَايُشِ وَ اَلتَّعَاشُرِ مِلْءُ مِكْيَالٍ ثُلُثَاهُ فِطْنَةٌ وَ ثُلُثُهُ تَغَافُلٌ.
مصلحت زندگى و معاشرت اجتماعى به پيمانهاى پر ماند كه دو سوم آن هوش و زيركى؛و يك سومش ناديده گرفتن و تجاهل است.(۸)
مهارتی که هم در مدیریت رابطه، هم در مدیریت سازمانی کاربرد دارد عبارت است از اینکه در مواردی معایب و اشتباهات افراد را نبینیم .
بسیاری از خانواده ها که مشکلات و درگیریهای جدی بین زن و شوهر رخ میدهد؛ منشا آن، نظارت بیش از حد و پاییدن همسر بوده است.
در محیط خانواده یا در محیط سازمانی اگر افراد احساس کنند که با یک اشتباه کوچک مورد قضاوت منفی قرار خواهند گرفت آرامش خود را از دست خواهند داد پس لازمه محیط دوستانه و آرامش بخش عبارت است از اینکه افراد سعی کنند از اشتباهات اطرافیان طبق فرمولی که بیان شد چشم بپوشند یعنی دو در برابر یک ؛دو سهم توجه و یک سیم تغافل و ندیدن.
[لطفا دقت کنید فرمول و مهارت مورد بحث در صدد بی توجهی و رها شدن رابطه نیست بلکه در صدد تلطیف و تعدیل نظارت است]
🟢مهارت مخالفت با نفس
مهارت جالبی که علما علم اخلاق یاد داده اند با آن مهارت میتوان برای کسب مکارم اخلاق و بر طرف کردن معایب اخلاقی از آن بهره مند شد.
از کتاب شرح چهل حدیث امام خمینی(ره) این مهارت به شرح زیر توضیح داده شده است؛
این روش به صورت است که با تکلف اظهار محبت کنی با محسود و ترتیب آثار آن را دهی، و مقصودت از آن علاج مرض باطنی باشد. نفس تو را دعوت می کند که او را اذیت کن، توهین کن، دشمن داشته باش، مفاسد او و مساوی او را به تو عرضه می دارد، تو به خلاف میل نفس به او ترحم کن و تجلیل و توقیر نما، زبان را به ذکر خیر او وادار کن، نیکوییهای او را بر خود و بر دیگران عرضه دار، صفات جمیله او را خاطر نشان خود کن. گر چه این ها که می کنی در اول امر با تکلف است، از روی مجاز و غیر واقع است، لیکن چون مقصود اصلاح نفس و بر طرف کردن این نقص و رذیله است بالاخره به حقیقت نزدیک می شود و کم کم تکلف کم می شود و نفس عادی می شود و واقعیت پیدا می کند. لااقل به نفس عرضه دار و بفهمان که این شخص بنده خداست و شاید خداوند تعالی به او نظر لطف داشته که او را متنعم کرده و اختصاص داده به خاصه نعم خود. خصوصا اگر محسود اهل علم و دیانت باشد و حسد به واسطه آنها باشد، که البته حسد ورزیدن به آنها قبیح تر و عداوت با آنها عاقبتش بدتر است. البته به نفس باید فهماند که این ها بندگان خاص خدا هستند که توفیق الهی شامل حالشان شده و آنها را به این نعمت عظمی اختصاص داده. و این نعم باید محبت در نفس ایجاد کند نسبت به صاحبان آنها، و باید انسان آنها را محترم دارد و خاضع نسبت به آنها باشد، پس اگر دید که چیزهایی که باید موجب محبت و خضوع شود در نفس ضد آن بروز کرد، بداند که خیلی شقاوت به او چیره شده و ظلمت به باطن او غلبه کرده، و حتما در صدد اصلاح از طرق علمیه و عملیه برآید. و بداند که اگر در صدد ایجاد محبت برآمد زود موفق می شود، زیرا که نور محبّت قاهر است بر ظلمت و کدورت، و خدای تبارک و تعالی وعده فرموده که مجاهدان را هدایت کند و آنها را به لطف خفی خود اعانت فرماید و توفیق عنایت نماید. انّه ولیّ التوفیق و الهدایة.
داستان
قیس بن عاصم یکی از بزرگان صحابه، مردی خردمند، حلیم و خویشتن دار بود نوشته اند:
برادرزاده قیس پسر او را به قتل رسانده بود، چون قاتل و مقتول را پیش او آوردند به برادرزاده اش گفت: کار بدی کردی که پسر عمویت را کشتی. نزد پروردگارت گنهکار شدی. سپس به پسر دیگر خود گفت: برخیز کشته برادر خویش را دفن کن و دست های پسر عمویت را باز کن. آنگاه دستور داد یکصد نفر شتر به عنوان دیه، به مادر مقتول بدهند.
روزی از قیس سئوال شد که این حلم و بردباری را در کدام مکتب و از چه شخصی آموختی؟ گفت : از اکثم. از اکثم پرسیدند: این حلم و بردباری را از که آموختی؟گفت از آقای عرب و عجم، حضرت علی علیه السلام.
💠داستان
روزی علی علیه السلام از سوی پیامبر مأمور شد تا با سه نفر که برای کشتن ایشان هم پیمان شده بودند، پیکار کند. آن حضرت، یکی از آن سه نفر را کشت و دو نفر دیگر را اسیر کرد و خدمت پیامبر خدا آورد. پیامبر، اسلام را بر آن دو عرضه کرد و چون نپذیرفتند، فرمان اعدام آنان را به جرم توطئه گری صادر کرد. در این هنگام، جبرئیل بر رسول خدا (ص) نازل شد و عرض کرد: خدای متعال می فرماید: یکی از این دو نفر را که مردی خوش خلق و سخاوتمند است، عفو کن. آن گاه پیامبر از قتل او صرف نظر کرد. وقتی آن فرد دانست که به سبب داشتن این دو صفت نیکو، مورد عفو الهی قرار گرفته است، شهادتین را گفت و اسلام آورد. رسول خدا(ص) درباره وی فرمود: او از کسانی است که خوش خویی و سخاوتش، او را به سمت بهشت کشانید.”
💠داستان
در ایامی که امیرالمؤ منین علیه السلام زمامدار کشور اسلام بود، اغلب به سرکشی بازارها میرفت و گاهی به مردم تذکراتی میداد.
روزی از بازار خرمافروشان گذر میکرد، دختر بچه ای را دید که گریه میکند، ایستاد و علت گریهاش را پرسش کرد. او در جواب گفت: آقای من یک درهم داد خرما بخرم، از این کاسب خریدم به منزل بردم اما نپسندیدند، حال آوردهام که پس بدهم کاسب قبول نمیکند.
حضرت به کاسب فرمود: این دختر بچه خدمتکار است و از خود اختیار ندارد، شما خرما را بگیر و پولش را برگردان.
کاسب از جا حرکت کرد و در مقابل کسبه و رهگذرها با دستش به سینه علی علیه السلام زد که او را از جلوی دکانش رد کند.
کسانی که ناظر جریان بودند آمدند و به او گفتند، چه میکنی این علی بن ابیطالب علیه السلام است!!
کاسب خود را باخت و رنگش زرد شد، و فوراً خرمای دختربچه را گرفت و پولش را داد.
سپس به حضرت عرض کرد: یا امیرالمؤ منین! از من راضی باش و مرا ببخش.
حضرت فرمود: چیزی که مرا از تو راضی میکند این است که: روش خود را اصلاح کنی و رعایت اخلاق و ادب را بنمایی.
ــــــــــــــــــــــــــــ
📎پی نوشتها
۱.ستارگان درخشان، ج ۱، ص ۲۳.
۲.معاني الأخبار ،ج ۱،ص۱۹۱.
۳.وسائل الشيعة ،ج۱۱،ص۱۴۰.
۴.غرر الحكم ،۹۸۳۲
۵. غرر الحكم ،۸۸۷۲
۶. نهج البلاغة ، حکمت ۲۰۷
۷.نهج البلاغه، نامه ۳۱.
۸.تحف العقول،ج۱،ص۳۵۹.
🌺 والسلام علی من اتبع الهدی 🌺